امیر هوشنگ ابتهاج
دنیای شعر و هنر پارسی
تا شقایق هست زندگی باید کرد...

هوشنگ ابتهاج

ای دیده تورا به روی او خواهم داد    از گریه شوقت آبرو خواهم داد

میخند چو آیینه که در حجله بخت   دست تو به دست آرزو خواهم داد

سایه در ششم اسفندماه 1306 خورشیدی در رشت به دنیا آمد خانه آنها نزدیک سبزه میدان رشت بود و خاندانش به حکم کارها و فعالیتهای اداری و دیوانی، در سالهایی بس دور از تفرش به گیلان کوچ کردند.

ابتهاج از زبان خودش

امیر هوشنگ تنها پسر آقا خان و فاطمه رفعت به شمار می رفت. بعد از من سه تا دختر به دنیا آمدند و یک پسر هم قبل از من، نیامده رفت. خیلی برای خانواده ام اهمیت داشتم و خیلی عزیز کرده و خودسر و لوس و ازخود راضی بار آمده بودم! تا دوازده، سیزده سالگی من، اگر کسی حال مرا از مادرم می پرسید، زار زار گریه می کرد و میگفت یک پسر دارم، آن هم دیوانه است، هر چه می گفتند خانم جان! پسر بچه ها این طورند و بزرگ می شوند، خوب و عاقل می شوند، می گفت که دیگر کی می خواهد عاقل شود؟

خیلی اذیت کننده و آزار گر بودم. یک بچه کوچکتر از خود را با طناب می بستم و از درخت آویزان می کردم تحصیلات دوره ابتدائی را در مدرسه عنصری که در ضلع جنوبی باغ سبزه میدان بود گذراندم بعد مرا گذاشتند مدرسه قاآنی که پشت خانه ما در سبزه میدان و آن طرف مسجد در ته کوچه بود بعد از آنجا برای کلاس هشتم به مدرسه لقمان رفتم. بعد هم رفتم مدرسه شاپور که کلاسهای چهارم و پنجم متوسطه را آنجا خواندم در مورد من میگفتند که: او در پی آموختن و یاد گرفتن است، اما در درس و کار و مدرسه چندان ساعی و کوشا نیست و زیاد به آن توجه نشان نمی دهد. آشپزی و گلدوزی و خیاطی و موسیقی و نقاشی و مجسمه سازی و ورزش هر کدام در دوره ای علاقه من را به خود جلب می کرد یکی از آن چیزهایی که خیلی برایم جالب بود، آشپزی بود در همان هشت، ده سالگی برای غذا پختن و یاد گرفتن حرص می زدم و همواره از درس گریزان بودم. چنانکه هنگامی که به تهران آمدیم و در مدرسه تمدن نام نویسی کردم در آن جا کلاس پنجم متوسطه را رد شدم بعد هم دیگر به مدرسه نرفتم و درس خواندن را رها کردم. آشنایی و دوستی سایه با حمیدی شیرازی و فریدون توسلی و شهریار و نیما یوشیج در وی تاثیر گذاشت و در سال 1328 نادر نادرپور و در سال 1330 با سیاوش کسرایی، احمد شاملو، منوچهر شیبایی، اسماعیل شاهرودی، فریدون مشیری، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری و مهدی اخوان ثالث.

گرایش سایه به حزب توده که از سالهای اقامت در رشت آغاز شده بود، در تهران بیشتر می شود فعالیتهای او کم کم وجه سیاسی پیدا می کند و غالبا جنبه ادبی – اجتماعی دارد. از حوالی سال 1330 به بعد شعر سایه در محور توجه طرفداران پر شور تحولات اجتماعی قرار می گیرد.

گفتمش:

شیرین ترین آواز چیست؟

چشم غمگینش به رویم خیره ماند

قطره قطره اشکش از مژگان چکید

لرزه افتادش به گیسوی بلند

زیر لب غمناک خواند

ناله زنجیرها بر دست من

کپی برداری تنها با ذکر نام منبع مجاز می باشد.

Copy rightC By: Parsipoem.blogfa.com

Mail: Mohammad_mailbox@yahoo.com

برگرفته از: کتاب زندگینامه شاعران ایران نوشته لیلا صوفی چاپ انتشارات جاجرمی

 

 

 

 

 

 


این صفحه را به اشتراک بگذارید

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 29 مهر 1389برچسب:, توسط محمد |